فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

کسی پیدا خواهد شد

من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر

 باشد و از من برای تو مهربان تر!!!

 من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از هزار فرسخ

 دور در خشم، در مهربانی، در دلتنگی

 و در هزار همهمه ی دنیا یکه و تنها بشناسد...

  من تو را سخاوتمندانه به کسی می دهم که از آفتابگردان و تمام

 سخاوت های عاشقانه این دل معصوم را بداند و  

ترنم دلپذیر هر آهنگ ، هر نجوای کوچک برایش یک خاطره مشترک باشد...

  او باید  از رنگین کمان چشمان تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت

 آفتابی ست یا آن دلی که من برایش می میرم سرد و بارانی ست....

  ای بهانه زنده بودنم! من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم

 که قلبش بعد از هر بار دیدن تو ،

باز هم به دیوانگی و بی پروائی اولین نگاه تو بتپد ....

 همان طور عاشق ، همان مبهوت......

  با آن وقار بی مثال.......

  کسی پیدا خواهد شد از من عاشق تر؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد