فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

پرویز شاهپور

بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم.

 

زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود.

جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می کند.


 

اگر خودم هم مثل ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسیده بودم.

ستارگان سکه هایی هستند که فرشتگان در قلک آسمان پس انداز کرده اند.



سایۀ چهار نژاد یک رنگ است.
 

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد. 
قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست. (نوشته شده روی سنگ مزارش)

به نگاهم خوش آمدی. 


قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است. 
 

هر درخت پیر، صندلی جوانی می‌تواند باشد

  

اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
 

روی هم رفته زن و شوهر مهربانی هستند!  


  • به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است  
  • برای اینکه پشه‌ها کاملاناامید نشوند، دستم را از پشه‌بند بیرون می‌گذارم.

 

  • گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.

 

  • غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد

 

  • بلبل مرتاض، روی گل خاردار می‌نشیند! 


  • باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده ، به آبپاش مرخصی داد.


  • قطره باران غمگین روی گونه ام اشک میریزد

 

  • فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند


- در خشکسالی آب از آب تکان نمی خورد.

 

  • رد پای ماهی نقش بر آب است

  

  • گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند  
     
  • با چوب درختی که برف کمرش را شکسته بود ، پارو ساختم
     
  • با سرعتی که گربه از درخت بالا می رود، درخت از گربه پایین می آید

 

  • دلم برای ماهی ها می سوزد که در ایام کودکی نمیتوانند خاک بازی کنند

 

 

  • پرگاری که اختلال حواس پیدا می کند بیضی ترسیم می کند. 

 

  • آب به اندازه ای گل آلود بود که ماهی ، زندگی را تیره و تار میدید


با اینکه گل های قالی خار ندارند ، مردم با کفش روی آن پا می گذارند.

برای مردن عمری فرصت دارم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد