فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

چرا مردان

شایع ‌ترین شکایت زنان از مردان: او اصلاً حرف نمی‌زند!

به نظر می‌رسد که خانم‌ها در همه جا از یک چیز مردها شکایت دارند: "او اصلاً احساساتش را ابراز نمی‌کند! هیچوقت نمی‌گوید چه حسی دارد! خیلی وقت‌ها هم اتاق را ترک می‌کند و حسش را بیان نمی‌کند!"

بگذارید برایتان بگوییم که چرا بیشتر مردها دوست ندارند احساساتشان را مطرح کنند و اینکه چرا این یک نقطه مثبت برای آنهاست.


ساکت بودن – ناراحتی احساسی درمقابل حل مشکل

مردها می‌گویند که خیلی بدشان می‌آید وقتی زنی در یک زمان ساکت از آنها می‌پرسد، "به چه فکر می‌کنی؟" برای خانم‌های این یک سوال کاملاً طبیعی است زیرا خانم‌ها وقتی ناراحت هستند یا احساس می‌کنند به آنها دروغ گفته شده ساکت می‌شوند. وقتی مردی ساکت می‌شود، زن تصور می‌کند سکوت او نشانه ناراحتی اوست. از طرف دیگر، مردها وقتی می‌خواهند مشکلی را حل کنند ساکت می‌شوند.

وقتی بهتر درک کنید که همسرتان چطور احساسات خود را پردازش می‌کند، سوءتفاهمات بین شما برطرف شده و بهتر می‌توانید روابطتان را تحمل کنید. واقعیت این است که مردها و زنان فقط از نظر ظاهری با هم متفاوت نیستند، از بسیاری جهات با هم تفاوت دارند.

انگیختگی احساسی برای سلامت مردان خوب نیست

یکی از تفاوت‌های اصلی مردان و زنان این است که مردان باید بخاطر سلامتیشان از خودشان دربرابر انگیختگی و تحریک احساسی مراقبت کنند.

ایدآل درمانی در دهه هفتاد، تماس با احساسات را توصیه می‌کرد درحالیکه تحقیقات جدیدتر نشان می‌دهد که احساسات قوی—به ویژه برای مردان—می‌تواند برای سلامت جسم خطرناک باشد. زنان ناعادلانه جنسیت ضعیف خوانده می‌شوند اما در بسیاری از موارد، مردان آسیب‌پذیرتر هستند. زنان نه تنها عمر طولانی‌تری دارند بلکه در هر مرحله از زندگی، احتمال مرگ مردان بیشتر از زنان است. حتی در نوزادی، پسربچه‌های نارس بیشتر از دختربچه‌ها می‌میرند.

مردان عمل می‌کنند، زنان حرف می‌زنند

اول اینکه، مغز مردان در احساسات قوی به دنبال عمل است درحالیکه مغز زنان به دنبال حرف زدن درمورد موضوع است. اگر مردی به طور غریزی بداند که عصبانیت او موجب عمل می‌شود (و احتمالاً خشونتی پشیمان‌کننده)، با درپوش گذاشتن روی آن سعی در مهار آن می‌کنند.

دوم اینکه، از دیدگاه تکاملی، مردان مجبور بوده‌اند که موقع شکار احساساتشان را نادیده بگیرند، ازاینرو به مرور زمان این برای آنها به مسئله‌ای طبیعی تبدیل شد.

اما یک دلیل سوم و بهتر هم برای ساکت بودن مردان برای ابراز احساسات وجود دارد.

مکانیزم بقای مردان

در موقعیتی که موجب برانگیختن احساسات می‌شود، اولین واکنش غریزی مردان این است که محیط را ترک کرده و آرام شود. این تاحدی بخاطر نحوه تاثیر گذاشتن احساسات بر روی مردان است. آنها به دنبال عمل هستند—چیزی که می‌تواند عواقب خطرناکی به دنبال داشته باشد. اگر مرد آرامش خود را حفظ نکرده و احساسی شود، فشارخون او به شدت بالا رفته و در خطر حمله قلبی قرار می‌گیرد. همچنین برگشتن فشارخون و سیستم ایمنی به وضعیت عادی برای مردان بیشتر طول می‌کشد. درنتیجه، مرد غریزتاً سعی در محافظت از خود و فرار از موقعیت خواهد کرد.

استرس احساسی پسرهای جوان بسیار بیشتر از دخترهای جوان است

تفاوت در پردازش احساسات در مردن و زنان از سنین جوانی کاملاً مشخص است. زنان نیاز دارند که بیشتر به سمت احساسات بروند زیرا معمولاً این آنها هستند که بچه‌ها را بزرگ می‌کنند. در یک تحقیق مشخص شد که پسرهای جوان بسیار سریعتر از دخترهای جوان صدای ضبط‌ شده گریه یک کودک را خاموش می‌کنند. دلیل که محققان ابتدا آوردند بی‌احساسی مردان بود. اما مشخص شد که بعد از شنیدن صدای گریه بچه، سطح هورمون استرس در جریان‌خون پسرها بسیار بیشتر از دخترها بوده است. مردها معمولاً نسبت به احساسات حساس‌تر هستند و سعی می‌کنند از آن دوری کنند.

این تفاوت جنسیتی در تمام طول عمر باقی می‌ماند و احتمال مردن مردان پیر بعد از مرگ همسرشان معمولاً بسیار بیشتر است.

اجازه بدهید کمی توضیح دهیم

بهترین راه برای کنار آمدن با یکدیگر این است که مردان درک کنند که خانم‌ها نیاز دارند که گاهی برایشان درمورد احساساتتان حرف بزنید و اینکه خانم بدانند که مردها دوست دارند درمورد چیزهای عملی حرف بزنند تا احساسات.

ازاینرو وقتی مردی می فهمد که زنش از چیزی ناراحت یا نگران است، می‌تواند از او بخواهد که درمورد آن حرف بزند. اما بعد لازم است که دربرابر وسوسه نصیحت کردن او مقاومت کند. فقط باید گوش دهد و احساسات او را تایید کند.

برخلاف این، وقتی زنی متوجه می‌شود که اتفاقی افتاده است، قبل از اینکه سوال ترسناک، "چه حسی داری؟" را از همسرش بپرسد، بهتر است کمی فکر کند. یک جایگزین بهتر برای این می‌تواند این جمله باشد، "فکر خوبی بود که اگر درمورد فلان چیز فلان کار را می‌کردیم." این به مسئله جنبه عملی می‌دهد و کمتر برای مرد ترسناک به نظر می‌رسد. یادتان باشد که احساسات قوی برای مردان خطرناک است و باید سعی کنید به جای بحث کردن وارد عمل شوید.

شوهر

شیوانا جعبه‌اى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد.
زن خانه وقتى بسته‌هاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت: «اى کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردى بودند.
شوهر من آهنگرى بود که از روى بى‌عقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
وقتى هنوز مریض و بى‌حال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولى به جاى اینکه دوباره سر کار آهنگرى برود مى‌گفت که دیگر با این بدنش چنین کارى از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود.
من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمى‌خورد،برادرانم را صدا زدم و با کمک آن‌ها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لا اقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم.
با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتن و امروز که شما این بسته‌هاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم.
اى کاش همه انسان‌ها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!
شیوانا تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بسته‌ها را نفرستادم. یک فروشنده دوره‌گرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین!
شیوانا این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود.
در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود.

دوستت داره هنوز

آخ یکی بود یکی نبود
یه عاشقی بود که یه روز بهت می گفت دوست داره
آخ که دوستت داره هنوز
دلم یه دیوونه شده
واست می آزاره هنوز
از دل دیوونه نترس..
آخ که دوستت داره هنوز
شب که می شه به عشق تو غزل غزل صدا می شم
ترانه خوون ِ قصّه ی تموم عاشقا می شم
گفتی که با وفا بشم
سهم من از وفا تویی
سهم من از خودم تویی، سهم من از خدا تویی
گفتی که دلتنگی نکن
آخ مگه می شه نازنین
حال پریشون منو ندیدی و بیا ببین
شب که می شه به عشق تو غزل غزل صدا می شم
ترانه خوون ِ قصه ی تموم عاشقا می شم

فدای سرت

رفتی نموندی بیوفا
انگار اثر نداشت دعا
قلب منو شکستیو
غصه نخور فدای سرت
گفتی که چاره سفره
گفتی دعا بی اثره
نگاهم هر روز به دره
غصه نخور فدای سرت
فدای سرت اگه من خیلی تنهام
فدای سرت اگه گریونه چشمام
فدای سرت اگه دلمو شکستی
میگن عاشق یکی دیگه هستی
فدای سرت اگه من خیلی تنهام
فدای سرت اگه گریونه چشمام
فدای سرت اگه دلمو شکستی
میگن عاشق یکی دیگه هستی
دلت دیگه از شیشه نیست
چشات مثل همیشه نیست
تو گل نمیریزی به پام
دیگه نمیمیری برام
آغوش تو برای من
انگار دیگه جا نداره
دوستم نداری میدونم
این دیگه اما نداره
فدای سرت اگه من خیلی تنهام
فدای سرت اگه گریونه چشمام
فدای سرت اگه دلمو شکستی
میگن عاشق یکی دیگه هستی
فدای سرت اگه من خیلی تنهام
فدای سرت اگه گریونه چشمام
فدای سرت اگه دلمو شکستی
میگن عاشق یکی دیگه هستی
دلت دیگه از شیشه نیست
چشمات مثل همیشه نیست
تو گل نمیریزی به پام
دیگه نمیمیری برام
شبای تاریک و سیاه ماهو صدا نمیکنی
قفل سکوتو دیگه با معجزه باز نمیکنی
رفتی نموندی بیوفا
تنهایی سخته به خدا
باز زیر قولت زدیا
غصه نخور فدای سرت
گفتی نه هال رفتنی
نه اهل دل شکستنی
دلی نمونده بشکنی
غصه نخور فدای سرت
فدای سرت اگه من خیلی تنهام
فدای سرت اگه گریونه چشمام
فدای سرت اگه دلمو شکستی
میگن عاشق یکی دیگه هستی
فدای سرت اگه من خیلی تنهام
فدای سرت اگه گریونه چشمام
فدای سرت اگه دلمو شکستی
میگن عاشق یکی دیگه هستی

تظـــــاهر میکنم هستی

خیلی از این تنهایی میترسم

فکرشو نمیکردم !!

اما فدای سرت !!

فدای سرت که من اینجا تنهام ..  فدای سرت که من اینجا نشستم بدون حضورت

فدای سرت که اشکام نمی زارن بنویسم

فدای سرت که نمیتونم نفس بکشم

فدای سرت من دارم میسوزمو میسوزمو میسوزم

فدای سرت که دق کردم

کاش هیچ وقت این حس حال الان منو نداشته باشی

دلم نمیخواد غم تو دلت باشه

دلم نمیخواد یه وفت از . .

کاش یه بار دیگه میشد صداتو بشنوم . هه !  همش میگم یه بار دیگه نه ؟

چیکار کنم ؟     همه اون سالها تو برام یه فرشته شده بودی

وقتیم که . .       من منتظرت نشستم . گفتم یه روز میاد

اه

خسته شدم دیگه ..  حالم داره از همه چی بهم میخوره

داره سر خودمو شیره میمالم نه ؟    الکی خودمو دلخوش میکنم تا یه بار دیگه خورشید بیاد پایین و

ماه بره بالا و دوباره بعد از چند ساعت جاهاشون عوض شه !

ناخونم امروز شیکست . همون کوچیکه که تو همیشه دوسش داشتی !!

انقدر اون لحظه دلم هواتو کرد !!!!!!!!!!!

گفتم الان باز ناراحت شدی !!  گفتم ا خب حالا فدای سرت

تو هم گفتی نوموخوام ....

منم گفتم الهی فربونت برم . کاش از حال دلم خبر داشتی

کاش یه ذره میشد دوباره نگارن شدن هاتو ببینم

کاش میشد یه بار دیگه بشنوم که میگی    .       .             .

چشم رسیدم بهم زنگ میزنم

چشم تو راه با تلفن حرف نمیزنم عزیزم

چشم مواظب خودم هستم تا سرما نخورم

چشم دیگه هیچ وقت بی خبر جایی نمیرم

دیگه هیچ وقت دیر به دیر بهت زنگ نمیزنم

دیگه هیچ وقته هیچ وقت بدونه تو هیچ جا نمیرم قربونت برم

قوله قول !   خوبه ؟    خوبه گلم ؟

قربون اون خنده هات برم . .

خیلی میترسم ..  از این شبای تنهایی  !

حتی جرات نمیکنم برم سرمو برازم رو بالش و . .

دوست دارم سرمو بزارم رو شونتو بمیرم !

دوست دارم تو بغل تو بمیرم !!

دوست دارم مست از هوای تو بمیرم

نازنینم ؟

 

 

 

هیچی فقط میخواستم صدات کنم عزیز دلم .

من خیلی اذیتت کردم نه ؟

خیلی میدونم !!

منو میبخشی نانازم ؟  بگو که بازم هوامو داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عزیز دلم ..    نازنین من .

دوســــت دارم خیلی