فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

۱۰ کلید برای شناخت نامزدتان

در دروان نامزدی اگر دختر و پسر بخواهند به شخصیت واقعی یکدیگر پی ببرند، باید با هم صادق باشند؛ اما متاسفانه برخی افراد در این دوره صداقت نداشته و با اعمال فریبکارانه فرد مقابل خود را فریب می‌دهند. در این‌باره «حسن میرزا حسینی» دکترای روانشناسی و استادیار دانشگاه، ا می‌گوید:

دوران نامزدی، دوره‌ای کاملاً حساس است که در آن دختر و پسر باید به شناخت از همدیگر، بپردازند. در این دوران جوانان با فرصت دادن به همدیگر می‌توانند بیشتر طرف مقابل را بشناسند. بنابراین اگر آنها هر چقدر باهم صادق‌تر باشند، به نفع همدیگر کار کرده اند. در این برهه از زمان، دختر و پسر باید آنچه که هستند، رفتار کنند.

البته باید بدانید که با یک و یا دوجلسه نمی‌توان راهکارهایی را در نظر گرفت که دختر و پسر را همدیگر را بشناسند؛ زیرا آنها روانشناس ماهر و خبره‌ای نیستند که رفتار فریبکارانه و یا فیلم بازی کردن طرفین را حدس بزنند. اما با بررسی، تحقیق و تفحص می‌توان به شخصیت ذاتی فرد تا حدودی پی برد.

هر چقدر دوران نامزدی طولانی باشد و به دختر و پسر فرصت بیشتر داده شود که در موقعیت‌های اجتماعی قرارگیرند، به شخصیت اصلی و واقعی همدیگر بیشتر، دست پیدا خواهند کرد و حتی می توان رفتار آنها را متناسب با موقعیت سنجید.

بعضی از رفتارها در زندگی زناشویی ضعف آن زن و شوهر محسوب می‌شود که در دوران نامزدی می‌توان تا حدودی به آن پی برد، مانند:

1.پنهانکاری

یکی از نشانه‌های پنهانکاری دختر و یا پسر از همدیگر این است زمانیکه دختر و یا پسر، برخی از مسائل را بازگو نمی‌کنند و یا از جواب دادن به نامزد خود طفره می‌روند، در نتیجه می توان خیلی راحت به این مسئله پی برد.

2.تناقض‌گویی

شاید به این مثال توجه کرده اید که «دروغگو، کم حافظه می‌شود» یکی دیگر از روش‌های شناخت افراد این است که وقتی سوالی از او می‌پرسید، او به دروغ جواب شما را می‌دهد و اگر در زمان دیگری دوباره همان سوال را ‌پرسید جوابی می‌دهد که اصلا با قبل مطابقت ندارد.

3.وانمودکردن یا نقش بازی‌کردن

از طریق تست‌های روانشناختی تا حدی می‌توان به این خصوصیات پی برد و محک زد که چقدر طرف مقابل می‌تواند خودش را خوب جلوه دهد و یا نقش بازی کند. البته ناگفته نماند، ممکن است بعضی دختر،پسرها واقعا خودشان را بدتر از آنچه که هستند، نشان دهند.

4.وسواس داشتن

گاهی وقت‌ها فرد به آرایش و لباس پوشیدن طرف مقابل حساسیت نشان می‌دهد و به طرف مقابل تذکر می‌دهند، این رفتار نشان می‌دهد که طرف مقابل بسیار حساس بوده و ریزبین و نکته بین است.

5.پرتوقع بودن

توقع برخی افراد بیش از توان فرد مقابل است و خیلی راحت می توان این رفتار را شناخت.

6.عدم سازگاری

بارها اتفاق می‌افتد که دختر و پسر به علت عدم سازگاری از هم جدا می‌شوند و هیچ تفاهمی ندارد و هرکدام ساز مخالف طرف مقابل را می‌زند که این رفتار در دوران نامزدی قابل تشخیص است.

7.زود رنج بودن

یکی از ضعف‌های زن وشوهر در دوران زناشویی زودرنج بودن آن‌هاست و خیلی راحت این رفتار را می‌توان در دوران نامزدی تشخیص داد.

8.بی‌ملاحظه بودن

یک رفتاری که باعث جدایی در بین زن و شوهر است، این است همسر آنها بی‌ملاحظه است. زمانیکه دختر و یا پسر در دوران نامزدی ملاحظه طرف مقابل و یا خانواده و اطرافیان را نکنند؛ قطعاً آنها بی‌ملاحظه بوده و فقط به فکر نیازهای خود هستند.

9.عمل نکردن به وعده و مقررات

زمانیکه در دوران نامزدی، بین دختر و پسر قرار ملاقات گذاشته می‌شود و فرد مقابل طبق همان وقت به محل قرار نمی‌رسد، می‌توان متوجه شد که در آینده هم، به قول و وعده خود عمل نخواهد کرد.

10.عجول بودن

در بعضی اوقات شخص مقابل با کوچک‌ترین اشتباه از طرف دختر و یا پسر عصبانی شده و عکس العمل‌های غیر منطقی از خود نشان می‌دهند.

یکی از بهترین روش‌های آشنایی طرفین«مسافرت» است. اگر دختر و پسر در دوران نامزدی به مسافرت بروند، خیلی بهتر می‌توانند به روحیات و شخصیت همدیگر آشنا شوند.



اس ام اس

دوستای عزیزم سری اول اس ام اسام غمگین بودند و اینبار درباره ی دوست و دوست داشتن گذاشتم
امیدوارم خوشتون بیاد
منتظر نظراتتون هستم
_شاد بودن شما آرزوی ماست_
 
 
 

 

 
یکم گوشیتو بیار  بالا تر, یه کم پایین, حالا سمت چپ,خوبه
حالا صورتت رو ریلکس کن... آروم زل بزن تو گوشیت
خوب فقط خواستم بگم دیوونه ی همین نگاهتم...

 
....................................................................................................
 

 
امروز تو خیابون دست یه نفر یه قناری دیدم
پرسیدم: فروشیه؟
گفت: نه, رفیقمه
به سلامتی همه ی اونایی که رفیقاشونو نمیفروشن

 
....................................................................................................
 

 
چند وقت پیش تصادف کردم....
خوردم به عظمتت!

 
.....................................................................................................

 
همه تردید های دنیا را بگذار روی طاقچه
تو برای ما بودن باید با ما باشی
لبخندهایت را بردار
تردیدهایت را بگذار
تا ما همیشه برای ما بودن
کم نداشته باشیم تورا...

 
.......................................................................................................

 
دستتو مشت کن...
مشته؟
مشته مشت؟
حالا محکم بزن تو چشمت
 
تا کور شی دوریمو نبینی!!!

 
.........................................................................................................
 

 
دیگر نمینویسمت
هرکس به چشم هایم نگاه کند
تورا خواهد دید...

 
......................................................................................................
 

 

 
کفش هایم که جفت می شوند دلم هوای رفتن می کند
من کودکانه بیقرار تو می شوم بی آنکه بیندیشم
چه کسی دلتنگ من خواهد بود...

 

 

 
......................................................................................................
 

 

 
من عشق رو باختم
نه برای اینکه بازی رو بلد نبودم...نه...
فقط برای اینکه خنده تورو ببینم!!!

 

 

 
....................................................................................................
 

 

 
گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم!
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود...

 

 

 
......................................................................................................
 

 

 
کلافه شدن یعنی:
دلتنگ کسی باشی که نیست
حوصله کسی را نداشته باشی که هست...

 

 

 

 
......................................................................................................
 

 

 

 
برای رسیدن به توست که پرواز می کنم...
نکند قفس باشی!

 

 

 

 
......................................................................................................
 

 

 

 
دوستت دارم رازیست
که در میان حنجره ام دق می کند
وقتی که نیستی...

 

 

 
.........................................................................................................
 

 

 
اگر خورشید محو تماشای تو نیست
 
دلگیر نشو
آخه از پشت کوه اومده!!!

 

 

 
.............................................................................................................
 

 

 

 

 
اگر "او" برای "تو" ساخته شده است...
"من" برای "تو" ویران شده ام!

 

 

 

 
.........................................................................................................

 

 

 
از شروع نفس های حضرت آدم
 
تا پایان نفس های آخرین آدم
دوستت دارم...

 

 
.........................................................................................................

 

 

 
تو این دنیای پر غصه
بیا و باور من باش
بذار باور کنم هستی
نه  با   شاید
نه با ای کاش

 

 

 
.........................................................................................................

 

 

 
تنهایی یعنی:
ذهن من پر از تو, خالی از دیگران
اما کنارم خالی از تو, پر از دیگران!

 

 

 

 
.........................................................................................................

 

 

 
هنوز هم دلم تنگ میشود برای حرف زدنت
برای تکیه کلام هایت
که نمیدانستی فقط کلام تو نبود
من هم به آنها تکیه داده بودم!!

 

 

 

 
.........................................................................................................

 

 

 

 
بگو تمام تو مال من است...
دلم میخواهد حسادت کنم به خودم...!

 

 

 

 
.........................................................................................................

 

 

 
روی ایوان کهنه
چند تکه مهربانی افتاده است
سرم را بالا میگیرم
تو هنوز مرا دوست داری...

 
.........................................................................................................

 

 
دوستان من مثل گندمند, یعنی یک دنیا برکت و نعمت
نبودنشان قحطی و گرسنگی است
و من چه خوشبختم که زردی خوشه های گندم
در اطرافم موج میزند
مهربانیت را قدر میدانم
و آنرا در سیلوی جان نگهداری خواهم کرد...

 

 
.........................................................................................................

 

 
اشک های نیامدنت روی گونه هایم
 
ماسیده...
نبوس!
نمک گیر میشوی...

 

 
.........................................................................................................

 

 

 
اینم 1 اس ام اس تقدیم به همشهریای عزیزم:
نگاهت گرم چون دریای بوشهر
دو چشمت آب دریای بوشهر
به هنگام سخن چون لب گشایی
لبت شیرین تر از خرمای بوشهر

ارزش سلطنت

روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد.

خلیفه گفت: مرا پندی بده!

بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنه‌گی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟

گفت: صد دینار طلا.

پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟

گفت: نصف پادشاهی‌ام را.

بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را علاج کنند؟

گفت: نیم دیگر سلطنتم را.

بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی.

بزرگترین حکمت

روزی سقراط در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت: «استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست » سقراط از نوجوان خواست وارد آب بشود. نوجوان این کار را کرد.
سقراط با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد. سقراط سر او را مدتی زیر آب نگه داشت و سپس رهایش کرد. نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.
و که از کار سقراط عصبانی شده بود، با اعتراض گفت: «استاد! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید » سقراط دستی به نوازش به سر او کشید و گفت: «فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی. هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»

کافکا

داستان از این قرار است که یک روز جناب کافکا ، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختربچه‌ای می افتد که داشت گریه می کرد.

کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود...

دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد : عروسکم گم شده !

کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد : امان از این حواس پرت! گم نشده ! رفته مسافرت !!!

دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد : از کجا میدونی؟

کافکا هم می گوید : برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه !

دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه که کافکا می‌گوید : نه . تو خونه‌ست. فردا همینجا باش تا برات بیارمش ...

کافکا سریعاً به خانه‌اش بازمی‌گردد و مشغول نوشتنِ نامه می‌شود و چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است !

و این نامه‌ نویسی از زبان  عروسک را به مدت سه هفته هر روز ادامه می‌دهد ؛ و دخترک در تمام این مدت فکر می‌کرده آن نامه ها به راستی نوشته‌ عروسکش هستند...

و در نهایت کافکا داستان نامه‌ها را با این بهانه‌ عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان می‌رساند...

*

این؛ داستان همین کتاب “کافکا و عروسک مسافر” است.

اینکه مردی مانند فرانتس کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را صرف شاد کردن دل کودکی کند و نامه‌ها را – به گفته‌ی همسرش دورا – با دقتی حتی بیشتر از کتابها و داستان‌هایش بنویسد؛ واقعا تأثیرگذار است...

او واقعا باورش شده بود. اما باورپذیری بزرگترین دروغ هم بستگی به صداقتی دارد که به آن بیان می‌شود.

-  امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟

این دوّمین سوال کلیدی بود و کافکا خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود ، پس بی هیچ تردیدی گفت : چون من نامه‌رسان عروسک‌ها هستم...!