فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

قیمت تجربه

بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت

او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد
دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های
چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند
آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند
و هیچ کسی نتوانسته بود اشکال را رفع کند بنابراین نومیدانه به او متوسل شده بودند

که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است.
مهندس، این ا مر را به رغبت می پذیرد. او یک روز تمام به وارسی دستگاه می پردازد
و در پایان کار، با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد
و با سربلندی می گوید: اشکال اینجاست
آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به کار می افتد.
مهندس دستمزد خود را ۵۰۰۰۰ دلار معرفی می کند.
حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند
و او بطور مختصر این گزارش را می دهد:
بابت یک قطعه گچ: ۱ دلار و بابت
دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم: ۴۹۹۹۹ دلار !

به سلامتی

از کسانیکه از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم ، آنها مرا قویتر میکنند
از کسانیکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم ، آنان قلب مرا بزرگتر میکنند

 

*به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
اون رفیــــــــــــــــــــــــق منه .......
وقتی باختم گفت : من رفیـــــــــــــــــــــــــــقتم ......



*به سلامتی دریاچه اورمیه...
نه بخاطر اینکه مظلومه فقط به خاطر اینکه هیچ وقتی اجازه نداد کسی توش غرق بشه...



*به سلامتی لرزش دست های پیر پدر



*به سلامتی‌ اون بچه‌ای که شیمی‌ درمانی کرده همه? موهاش ریخته،
باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوشتیپ تری ....



*به سلامتیه همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه!



*کمپوت باز کردیم بخوریم ، به مامانم میگم : مامان فکرکنم مزش عوض شده ...میگه : آره
میگم : بریزمش دور ؟
میگه : نه بزار تو یخچال بابات میاد میخوره !!!!به سلامتی همه باباها....



*به سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که
بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند .
 


*به سلامتی همه باباهایی که رمز تموم کارتهای بانکیشون شماره شناسنامشونه...



*به سلامتی مادر که بخاطر ما ، هیکلش به هم خورد.



*به سلامتی کسی که دید تو تاکسی بغلیش پول نداره
به راننده گفت :پول خورد ندارم واسه همه رو حساب کن....!



* به سلامتی بیل!
که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.



* به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست



* به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه



* به سلامتی آسمون که با اون همه ستاره اش یه ذره ادعا نداره



*به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌... انگشت کوچیکهٔ عشقمم نیستی



* به سلامتی اونایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه...
* به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن...



* به سلامتی مداد پاک کن
که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه...



* به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست
ولی هنوزم شکستن بلد نیست...

 


* به سلامتی مادر...
که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره مادره...

 


* سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برفو بارون میمونن زنگ میزنن ولی باز هم دیگرو ول نمیکنن
* گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم......

 

* و به سلامتی شما دوستانی ... که هیچوقت ما رو تنها نذاشتید و حمایتمون کردید حتی اونایی که دوسمون ندارن ... 

 

دل سوختن عزراییل

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.


۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.


در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم

" پیامکهای دلنشین "

 

بیستون کنده شد و عشق به جایی نرسید...

دیگر از تیشه ی فرهاد بدم میاید!

 
......................................................................................................................................

 
دلتنگ کودکیم!
یادش بخیر
قهر میکردیم تا قیامت
و لحظه ای بعد قیامت میشد!
 

 

 
..........................................................................................................................................
 

 

 
در گذرگاه زمان بی دست و پا بودن خطاست
توپ چون بی دست و پاست
از این و اون پا میخورد

 
.........................................................................................................................................

 
زندگی تمامش خطای دید است
من تورا میبینم وتو...
مرا نمیبینی!

 
.............................................................................................................................................

 
جریان چیست؟
هیچگاه پیدا نمیشود جسد آنانی که ادعا دارند
برایمان میمیرند!

 
................................................................................................................................................

 
این روزها غم برای خوردن زیاد دارم
تو دیگر برایم لقمه نگیر...

 
................................................................................................................................................

 
آرزوی قشنگی است کنار ردپای تو
ردپا داشتن
بر دشت سپید پوشیده شده از برف
اما هنوز
نه برف آمده و نه تو!

 
.....................................................................................................................................................

 
وقتی پایان داستان
 
دستان مهربان تو نباشد
بگذار قصه گو هر طور که می خواهد
داستان را ادامه دهد...

 
.....................................................................................................................................................

 
درست متر کن !
آدم ها هم قد خودشان اند
نه هم قد تصورات تو....

 
.....................................................................................................................................................

 
روحم می خواهد برود یک گوشه بنشیند
پشتش را بکند به دنیا
پاهایش را بغل کند و بلند بلند بگوید:
من دیگر بازی نمیکنم!

 
........................................................................................................................................................

 
مثل آن است که شاهرگ احساسم را زده باشی
بند نمیاید دوست داشتنت...

 
...........................................................................................................................................................

 
هزاران هزار بار خیالت را پی نخود سیاه فرستادم!
باز هم...
چه رویی دارد!

 
..........................................................................................................................................................
 

 
دل بسته ام به پاییز
شاید دوباره سر مهر بیایی...
 
 

10 سوالی از همسر آینده

برخی مواقع پرسیدن سوالاتی می‌تواند به شناخت بیشتر از همسر آینده منتهی شود. از این رو به 10 سوال اساسی که به شما در درک بهتر عقاید همسر آیندتان کمک می کند می پردازیم. 
 
این سوالات اطلاعات بسیار مفیدی را در اختیار شما قرار خواهند داد. فقط به یاد داشته باشید که همیشه اولین پاسخی که در مورد هر کدام از این پرسش‌ها می‌شنوید را نپذیرید. سعی کنید در نتیجه‌گیری نهایی عجله نکرده و تمامی سوالات را مطرح کنید و برای طرح پرسش بعدی شتاب نداشته باشید. همچنین به خاطر داشته باشید که زنان ذاتاً «استنطاق کننده و
کنجکاو» هستند و دوست دارند از مرد آینده خود سوالات شخصی بسیاری را پرسش نموده و همه چیز از زیر زبان او بیرون بکشند.

این موضوع برای مردان خوشایند است آنها دوست دارند
همسر آینده شان نسبت به آنها کنجکاو باشند و نه به اندازه اینکه موجب ناراحتی شود پس باید بین زمانیکه فردی نسبت به کسی کنجکاو است و زمانیکه می‌خواهد او را مورد استنطاق و تفتیش قرار دهد تفاوت قائل شد. نکته مهم دیگری که در روابط بین دو جنس مخالف باید بدانید این است که زنان شنوندگان بسیار بهتری نسبت به مردان هستند خیلی از مردان لازم است مهارت‌های شنیداری خود را تقویت کنند.

به طور کلی باید سوالات معنی‌دار و جالب مطرح نمود که دانستن پاسخ آنها برای شما اهمیت داشته باشند. اکثر زنان از این شکایت دارند که مردان اغلب به جای سوال در مورد علائق و نظرهای آنها در مورد زندگی فقط سخن از خود به میان می‌آورند.

هشدار ؛ با احتیاط عمل کنید هیچ گاه قبل از اینکه خودتان آماده به پاسخ به این سوالها نشدید اقدام به پرسش آنها ننمایید.

سوالات:

1- به نظر تو بزرگترین اشتباهی که هر فرد می‌تواند در رابطه خود با
همسرش مرتکب شود چیست؟ (پاسخ این سوال اطلاعات زیادی را در مورد اینکه چه چیزهایی باعث ناراحتی و غمگینی او شده و نیز در مورد طرز برخوردش نسبت به مسایل مختلف در اختیار شما قرار خواهد داد.)

2- فکر می‌کنی مردها (زن‌ها) گرایش به بی‌احساسی و سردی زیاد دارند یا
محبت و عاطفه زیاد؟

3- معیارهای یک رابطه ایده‌آل به عقیده تو چیست؟

4- مهمترین چیزی که یک مرد (زن) در مورد یک زن (مرد) درک نمی‌کند ولی باید درک کند چیست؟

5- آیا تا به حال قلبت شکسته است؟ (در مورد زنان هر چقدر که او زیباتر باشد احتمال منفی بودن پاسخ بیشتر می‌شود اما بهتر است جواب مثبت باشد چون زنی که دلش شکسته باشد دارای تواضع و فروتنی بیشتری است)

6- هدف تو از
ازدواج چیست؟

7- بیشترین هراس تو در
ازدواج و شروع رابطه عاطفی به خاطر چیست؟

8- فکر می‌کنی تا به حال یک ارتباط موفق ( با دوستان و یا آشنایان) داشته‌ای؟

9- علت شکست تو (در صورت وجود) چه بوده است؟

10- در مورد شروع یک زندگی تازه چه احساسی داری؟