فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

اس ام اس

 

خداوند دید مرد گرسنه است نان را آفرید. دید تشنه است آب را آفرید. دید
در تاریکی است نور را آفرید. دید هیچ مشکل دیگه ای نداره زن را آفرید



بیشتر مردها 2 آرزوی بزرگ دارند، اول داشتن خونه، دوم داشتن ماشین برای
فرار از خونه
 

********************


سریع ترین دوربین جهان اختراع شد . این دوربین می تونه از خانوم ها در
لحظه ای که دهانشون بسته است عکس بگیره

وقتی زنت خونه نیست چه کار می‌کنی؟ استراحت. وقتی هست چی؟ استقامت



اگر دیدی مردی در ماشین رو بری خانمی باز کرد مطمئن باشید که یا ماشین نو
است یا خانم
 



قانون دوم نیوتن: عشق در پسرها هرگزاز بین نمی رود، بلکه از دختری به
دختر دیگر انتقال می یابد
 

********************

می دونی فرق پیردختر با پیر پسر چیه؟
اولی موفق نشده ازدواج کنه
دومی موفق شده ازدواج نکنه
 

********************

اولی: امان از دست این زنها! زنم تمام دارائی ام را برداشت و رفت
دومی: خوش به حالت! زن من تمام دارائی ام رو برداشت و نرفت
 


یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا به یه زن میگه نمیدونی وقتی لبهات بسته اند چقدر خوشکل میشی
 


زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من
ازدواج کنی، چی گفتی؟
شوهر: آره، خوب یادمه
گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم. زن: خوب، پس چی شد؟
شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه
زن: کیو خوشبخت کردی؟
شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه
 



مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا
گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. وقتی از او
پرسیدند چرا تو زنده ماندی؟ گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما
خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو
دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها
گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد
 


یک روز سه زن که سر یک چیز پیش پا افتاده دعوایشان شده بود در کلانتری با
صدای بلند داد و بیداد راه انداخته بودند. طوری که کم مانده بود شیشه ها
ترک بردارند. ظاهرا قصد ساکت شدن هم نداشتند. اما وقتی مامور پلیس به
آنها گفت که اول کسی که بزرگ تر از دو نفر دیگر است، حرفش را بزند، همه
آنها ساکت شدند
 


قبل از رفتن به جنگ یکی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای
خودت دعا کن.
یک دانشمند لهستانی
 


به دلیل بالارفتن قیمت سکه فردا روز جهانیه به اجرا گذاشتن مهریه است .به این
فکر کنید که دیه ارزانتر از مهریه است!!!
 


قدرت دید خانوم ها: یک تار مو را روی کت شوهرشان می بینند اما یک تیر
چراغ برق را هنگام رانندگی نمی بینند
 



یادت باشه دنباله 3 چیز ندویی : 1ـ اتوبوس 2 ـ مترو 3 ـ دختر . حالا چرا؟
چون هر کدومشون برن 10 دقیقه بعد یکی دیگه میاد
 


دو تا دختر داشتند با هم صبحت می کردند. دختر اولی: تو چرا اینقدر به
نامزدت علاقه نشون میدی؟ دختر دومی: می‌دونی، آخه اون پولداره، ...
مهربونه، ... پولداره، ... جوونه، ... پولداره، ... قد بلنده، ...
پولداره
 



دختره میره تعلیم رانندگی ... ازش میپرسند چطور بود ؟ میگه : بد نبود !
اما معلمش خیلی مذهبی بود. میگن : واسه چی؟ میگه : والا من هر کاری
میکردم هر جایی می پیچیدم میگفت : یا اباالفضل ...یا حضرت عباس...یا امام حسین ... !!!

********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************
********************

مدیریت

گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند...

 

یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده !

 

تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد...

 

3 بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم، همان جا خوابشان برد !

 

قطار در حال آمدن بود ، و سوزن بان تنها می بایست تصمیم صحیحی بگیرد. او می تواند مسیر قطار را تغییر داده و آن را به سمت ریل غیرقابل استفاده هدایت کند و  از این طریق جان 3 فرزند را نجات دهد و 1 کودک قربانی این تصمیم گردد و یا می تواند مسیر قطار را تغییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد...

 

سوال : اگر شما به جای سوزن بان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی می گرفتید ؟!!

 

بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار را برای نجات 3 کودک انتخاب کنند و 1 کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی  چطور .... ؟

 

در این تصمیم، آن 1 کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (3 کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک، بازی کنند، قربانی می شود.

این نوع معضل هر روز در اطراف ما، در اداره و ... اتفاق می افتد، اقلیت قربانی اکثریت احمق و یا نادان میشوند...!

 

کودکی که موافق با انتخاب بقیه افراد برای مسیر بازی نبود طرد شد و در آخر هم او قربانی این اتفاق گردید و هیچ کس برای او اشک نریخت. کودکی که ریل از کار افتاده را برای بازی انتخاب کرده بود هرگز فکر نمی کرد که روزی مرگش اینگونه رقم بخورد...

 

اگرچه هر 4 کودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن 3 کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد !!!

 

اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه وعاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار گردید و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده ماندن 3 کودک احمق نبود !!!

 

مسافران قطار را می توان به عنوان تمامی کارمندان یک سازمان یا اداره فرض کرد و گروه مدیران  را همان کودکانی در نظر گرفت که می توانند سرنوشت سازمان (قطار) را تعیین کنند...

 

گاهی در نظر گرفتن منافع چند تن از مدیران که به اشتباه تصمیمی گرفته اند، منجر به از دست رفتن منافع کل آن سازمان یا اداره خواهد شد و این همان قربانی کردن صدها نفر برای نجات این چند نفر است...

 

زندگی کاری همه مدیران پر است از تصمیم گیری های دشوار . با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید...

داستان

لئوناردو باف یک پژوهشگر دینى معروف در برزیل است. متن زیر، نوشته اوست:

در میزگردى که درباره «دین و آزادى» برپا شده بود و دالایى‌لاما هم در آن حضور داشت، من با کنجکاوى، والبته کمى بدجنسى، از او پرسیدم : عالیجناب، بهترین دین کدام است؟

خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت: «بودایى» یا ادیان شرقى که خیلى قدیمى‌تر از مسیحیت هستند...

دالایى‌لاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد و به چشمان من خیره شد ... و آنگاه گفت : بهترین دین، آن است  که از شما آدم بهترى بسازد !

من که از چنین پاسخ خردمندانه‌اى شرمنده شده بودم، پرسیدم : آنچه مرا انسان بهترى مى‌سازد چیست؟

او پاسخ داد :هر چیز که شما را دل‌رحم‌تر، فهمیده‌تر، مستقل‌تر، بى‌طرف‌تر، بامحبت‌تر، انسان دوست‌تر، با مسئولیت‌تر و اخلاقى‌تر سازد.دینى که این کار را براى شما بکند، بهترین دین است...

من لحظه‌اى ساکت ماندم و به حرف‌هاى خردمندانه او اندیشیدم. به نظر من پیامى که در پشت حرف‌هاى او قرار دارد چنین است:

دوست من! این که تو به چه دینى اعتقاد دارى و یا این که اصلاً به هیچ دینى اعتقاد ندارى، براى من اهمیت ندارد.

آنچه براى من اهمیت دارد، رفتار تو در خانه، در خانواده، در محل کار، در جامعه ودر کل جهان است...

به یاد داشته باش، عالم هستى بازتاب اعمال و افکار ماست. قانون عمل و عکس‌العمل فقط منحصر به فیزیک نیست بلکه در روابط انسانى هم صادق است.

اگر خوبى کنى، خوبى مى‌بینى و اگر بدى کنى، بدى...

همیشه چیزهایى را به دست خواهى آورد که براى دیگران نیز همان‌ها را آرزو کنى.

شاد بودن، هدف نیست. یک انتخاب است 

و در نهایت : هیچ دینى بالاتر از حقیقت وجود ندارد...   


سخن روز :  درآینه نگاه کن اگر صورتی زیبا داری کاری مناسب جمالت انجام بده و اگر قیافه‌ات نامناسب است، زشتی کردار را به زشتی صورت میفزا. افلاطون

!تقوا .. ایثار.. افسوس

!تقوا .. ایثار..  افسوس


 تقوا یعنی این که 26 تا دانشجو دخترت پایین برگه امتحانیشون


شماره موبایلشون را برات بنویسن و بگن


استاد همه جوره در خدمتیم و تو حتی یک شماره را یادداشت نکنی


ایثار یعنی این که همه برگه ها را


یکجا تحویل معاون آموزشی بدی


افسوس ! یعنی حالتی که بهت دست میده وقتی


معاون آموزشی بهت زنگ میزنه و برای چند تا از


خوشگلترین اون 26 تا ازت نمره قبولی میخواد

شاد باشید

خندیدن یک نیایش است
اگر بتوانی بخندی، آموخته ای که چگونه نیایش کنی
هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد، هر بافت وجودت از شادی بلرزد،
به آرامشی عظیم دست می یابی!
بگذار خنده ات خنده ای از ته دل باشد. چنین خنده ای پدیده ای نادر است!
کسی می تواند بخندد، که طنز آمیزی و تمامی بازی زندگی را می بیند.
کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!
شادی اگر تقسیم شود، دو برابر می شود!
همیشه با دیگران بخندیم و هرگز به دیگران نخندیم!
یادت باشه! انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه ترند!
کمی موسیقی گوش کن، برقص، بخند(حتی به زور)، آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!
فراموش نکن! همین لحظه را، اگر گریه کنی یا بخندی! بالاخره می گذرد، امتحان کن!
جای تأسف است که ما برای شاد بودن بهانه ای می خواهیم، ولی برای غمگین بودن نیاز به هیچ بهانه ای نداریم!
شاید این جبر زمانه است ولی بدان که بهشت یعنی، شادی، خنده، سرور و شعف!
با شادی خدا را و ضیافت زندگی را تجلیل می کنیم
سرور و شادی، خدای درون فرد است که از اعماق او برخاسته و متجلی می شود!
شادی، یکی از راه های تقرب به درگاه خداوند است
ضرر نمی کنی اگر از هم اکنون لبخند زدن را تجربه کنی
مطمئن باش همیشه یکی هست که عاشق لبخند تو باشه
شاد باشید و لبخندتان جاویدان