فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

رفتنت

نفس می کشم نبودنت را

نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...

حسادت نکن! … این که بعد از تو بغل گرفته ام …

زانوی غـَم اســت

هنوز هم عاشقانه‌هایم

هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم...
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم...
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است...

این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم...
می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
می‌دانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است ، کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..

می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی...


چرا برات فرق نداره

انگاری من زیادی ام
دیگه واسه تو عادی ام
دیگه منو دوست نداری
بگو واسه تو من چی ام

چرا فرق نداره
بود و نبود من برات
دیگه تمومه عشقمون
حرفی نمونده تو چشات

می خوام برم از پیش تو
ازم نمی خوای بمونم
دوستم نداری به خدا
دوستم نداری می دونم

چرا برات فرق نداره
بهم نمی گی که نرو
اونی که تنهات می ذاره
هنوز دوستت داره تو رو

انگاری از گذشته مون
از اون دل شکسته مون
چیزی یادت نمونده و
دلت می خواد بگی برو

دیگه بازی بسه
می رم بدونی عاشقم
دیگه تو راحتی گلم
تمومه من دارم می رم

می خوام برم از پیش تو
ازم نمی خوای بمونم
دوستم نداری به خدا
دوستم نداری می دونم

چرا برات فرق نداره
بهم نمی گی که نرو
اونی که تنهات می ذاره
هنوز دوستت داره تو رو

همیشه

همیشه دلیل دوست داشتنت را می خواستی؟
ولی من دلیلی نداشتم!
دلی داشتم ساده و بی ریا اما
عاشق؛
که بی شمار دوستت داشت.
... پس به جرم این دوست داشتن؛
دلم را آزردی،
گریاندی و
شکستی
و من به حرمت عشق آنرا
بی منت به تو بخشیدم و
بی هراس به زیر پایت انداختم
راستی دلم را دیدی؟

سرما

سردمه
اونقد سرد
که خوابم نمی بره
سرد مثل تو
واسه همین من تو اغوش تو
همیشه مچاله بودم
از بس پاهامو جمع کردم
زانو هام درد می کنه
کاش بتونم برم . . .



امشب یک شعر
بعد از مدت ها
تو رو به من سیلی زد
سختم بود فراموش کردنت
اما خودت با رفت و آمدنت فراموش کردنو یادم دادی
و شاید از شاگرد کم استعدادی مثل من
انتظار نمره ی 20 نداشتی . . .
و چه بد که هیچ موقع نفهمیدی این ادم خنگ
شبا با گریه
سرمشق های تو رو پاک می کرد . . .
حالا گوش کن
برگه ی امتحان من
همیشه معلما رو شوکه می کرد . . .
بعد یک عمر تکلیف نداشتن
تو روت وایمیسم و درسامو جواب می دم
من سرما
من زمستون
من تو رو فراموش می کنم
و تو همون معلمی
که به بهانه های مختلف
20 منو 10 می کنی تا دل خودت اروم بگیره
و من فقط به این فکر می کنم که هر چند 10
دیگه تو رو سر هیچ کلاسی نمی بینم . . .