فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

تفکر جانبی

یک شرکت بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که تنها یک پرسش داشت


پرسش این بود:

شما در یک شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید.

از جلوی یک ایستگاه اتوبوس در حال عبور کردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند.

یک پیرزن که در حال مرگ است.

یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است.

یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید.

شما می‌توانید تنها یکی از این سه نفر را برای سوار نمودن برگزینید. کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟

 دلیل خود را بطور کامل شرح دهید.


پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید.

...........

 ..........

 ........

ادامه مطلب ...

سیب

یک خانم معلم ریاضی به یک پسر هفت ساله ریاضی یاد می‌داد. یک روز ازش پرسید: اگر من بهت یک سیب و یک سیب و یکی بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟

پسر بعد از چند ثانیه با اطمینان گفت: ۴ تا!

معلم نگران شده انتظار یک جواب صحیح آسان رو داشت

او نا امید شده بود. او فکر کرد : شاید بچه خوب گوش نکرده است ...

تکرار کرد: خوب گوش کن، خیلی ساده است تو می‌تونی جواب صحیح بدهی اگر به دقت گوش کنی. اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟

پسر که در قیافه معلمش نومیدی می‌دید دوباره شروع کرد به حساب کردن با انگشتانش در حالیکه او دنبال جوابی بود که معلمش رو خوشحال کند تلاش او برای یافتن جواب صحیح نبود تلاشش برای یافتن جوابی بود که معلمش را خوشحال کند. برای همین با تامل پاسخ داد 4 تا !!!

نومیدی در صورت معلم باقی ماند و به یادش اومد که پسر توت فرنگی رو دوست دارد. او فکر کرد شاید پسرک سیب رو دوست ندارد و برای همین نمی‌تونه تمرکز داشته باشه. در این موقع او با هیجان فوق العاده و چشم‌های برق‌زده پرسید: اگر من به تو یک توت فرنگی و یکی دیگه و یکی بیشتر توت فرنگی بدهم تو چند تا توت فرنگی خواهی داشت؟

معلم خوشحال بنظر می‌رسید و پسرک با انگشتانش دوباره حساب کرد. و پسر با تامل جواب داد : 3تا

حالا خانم معلم تبسم پیروزمندانه داشت. برای نزدیک شدن به موفقیتش او خواست به خودش تبریک بگه ولی یه چیزی مونده بود او دوباره از پسر پرسید: اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی دیگه بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟ پسرک فوری جواب داد : 4 تا !!!

خانم معلم مبهوت شده بود و با صدای گرفته و خشمگین پرسید چطور ؟ آخه چطور؟!

پسرک با صدای پایین و با تامل پاسخ داد : خانوم اجازه ؟! برای اینکه من قبلا یک سیب تو کیفم داشتم !!! 

 

سخن روز :  نگاه خردمندان به ریشه ها می رسد و دیگران گرفتار نمای بیرونی آن می شوند . ارد بزرگ

فرار از زندگی

روزی شاگردی به استاد خویش گفت: استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی؟

استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟

شاگرد گفت: بله با کمال میل.

استاد گفت: پس آماده شو با هم به جایی برویم. شاگرد قبول کرد.

استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند، برد.

استاد گفت : خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن.

مکالمات بین کودکان به این صورت بود : الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی.
- نخیر الان نوبت توست که دنبالم بدوی !
- اصلا چرا من هیچوقت نباید فرار کنم؟
و حرف هایی از این قبیل...

استاد ادامه داد: همانطور که شنیدی تمام این کودکان طالب آن بودند که از دست دیگری فرار کنند.انسان نیز این گونه است. او هیچگاه حاضر نیست با شرایط موجود رو به رو شود و دائم در تلاش است از حقایق و واقعیات زندگی خود فرار کند و هرگز کاری برای بهبود زندگی خود انجام نمی دهد. تو از من خواستی یکی از مهم ترین ویزگی های انسان را برای تو بگویم و من آن را در چند کلام خلاصه میکنم: تلاش برای فرار از زندگی... 

 

سخن روز :  ما اشتباهات جدیدی را مرتکب نمی شویم ؛ تنها اشتباهات گذشته را تکرار می کنیم  بیل باب هاس

طالع بینی دانشجویی

متولدین فروردین ماه : دختر یا پسر فرقی نمی کند، شما باید بدانید چون در ماه اول سال به دنیا آمده اید و کنکور ارشد در ماه آخر سال (اسفند) برگزار می شود، روز امتحان دیر از خواب بیدار می شوید، بعد در ترافیک گیر می کنید واحتمالاً از کوچه که رد می شوید زنی با یک سطل آب کف از شما استقبال خواهد کرد (به عبارتی بدرقه) از تمام این مخاطرات که بگذرید، جلوی حوزه امتحانی متوجه گم شدن کارت ورود به جلسه تان می شوید بنابراین توصیه می شود بیخود دنبال دردسر نروید و از هرگونه تلاشی برای رسیدن به مقاطع بالاتر دانشگاهی خودداری کنید!

متولدین اردیبهشت ماه : اول، قدم نورسیده را به مامان و بابا تبریک می گوییم. تو اگر دختر باشی، اسمت یا نیره است یا حکمیه و اگر پسر باشی اسمت یا هوخشتره است یا آریوبرزن (البته گوسفندان اسمهای دیگری هم دارند)، متولدین این ماه خیلی بی جنبه اند، آخر لزومی ندارد به بقالی سر کوچه تان پز بدهی که بعد از یازده سال فوق قبول شده ای، خبر قبولی را احتمالاً در مراسم خاکسپاری یکی از بستگان می شنوی و چنان قهقهه ای میزنی که گورکن با بیل و صاحب عزا با دسته بیل به دنبالتان خواهند دوید.

متولدین خردادماه : همانطور که از اسم ماه تولدتان پیداست، دچار درس خواندن افراطی از نوع طالبانی می باشید (همان خرخوان خودمان) دخترهای خردادی یک روز قبل از کنکور ارشد برایشان خواستگاری پیدا می شود (آنهم کچل پلاک لیزری نمره قبرس)، پس بهتر است که دنبال بختشان بروند و فرصت را به پسرهای خردادی بدهند (که برای پنجمین بار امتحان می دهند).

متولدین تیرماه : یک خبر خوش به شما خواهد رسید. لطفاً جنبه داشته باشید، هیچ ربطی به کنکور ارشد ندارد چون هنوز دو سه ماهی تا امتحان باقی مانده، احتمالاً خبر دوقلو زاییدن گاو پدربزرگتان می باشد یا تصویب طرح افزایش وامهای دانشجویی. فعلاً بهتر است بی خیال فوق شوید. هر وقت گاو پدربزرگتان تخم دو زرده گذاشت، آنوقت در امتحان شرکت کنید. مطمئن باشید قبول می شوید.

متولدین مردادماه : داوطلب گرامی ستاره بخت شما در دسترس نمی باشد. لطفاً جهت اطلاع بیشتر با دفتر نشریه ، بخش طالع بینی و فالگیری، تماس بگیرید.

متولدین شهریورماه : اشتباه نکنیم باید رشته ی هنر باشید دختر یا پسر خوبم هیچ گنجی بهتر از یک تیپ عجیب و غریب و هیچ عزتی بالاتر از اینکه موهایت را دم اسبی ببندی، وجود ندارد. ناصحم گفت: که جز تیپ چه هنر داشت هنر؟ گفتم: ای ناصح عاقل هنری بهتر از این فوق به چه درد می خورد؟! مهم تیپه، که آخرشی.

متولدین مهرماه : متولدین مهرماه، یا پسرند یا دختر (البته یک سری موجودات دیگر را هم شامل می شود، که مد نظر ما نیستند)، دخترها بعد از گرفتن لیسانس در کارگاههای قالیبافی مشغول به کار خواهند شد و پسرها اگر پشتکار داشته باشند، به شاطر خوبی تبدیل می شوند. بنابراین خانمها در رشته فرش و آقایان در رشته بسکتبال در امتحان فوق قبول خواهند شد.

متولدین آبان ماه : تو احتمالاً یا ترانه پانزده سال داری و یا سکینه شانزده سال و یا اصغر یازده سال، پس توصیه می شود که هر وقت به سن قانونی رسیدید، بروید سراغ این جور امتحانها، فعلاً شیرتان را بخورید.

متولدین آذرماه : ای جووونمم..... عجب اختر بختی دارید آذریها! پسرهای متولد آذر، روز امتحان عاشق می شوند و شکل خانه های سیاه پاسخنامه بی شباهت به قلب (نیزه اش فراموش نشود) نخواهد بودالبته نیاز به درس خوندن ندارن چون آذریها خیلی با هوشن واما خانمها شما در دانشگاه هوشنگ آباد سفلی در یک رشته نیمه پاره وقت شبانه با مدرک معادل، تحت نظر دانشگاه پیام نور (البته با گواهیISO هفت و هشت هزار) قبول خواهید شد. لابد توقع دارید تحویلتان هم بگیرند. (مواظب خودت باش نابغه!)

متولدین دی ماه : دوست عزیز متأسفانه طالعتان خیلی بد است. شما یا شش سال پشت کنکور می مانید یا هشت سال. اگر شش سال پشت کنکور ماندید که حتماً دوسال دیگر هم خواهید ماند و سال هشتم قبول می شوید، ولی روز اعلام نتایج دچار عارضه قبلی (منظور همان قلبی است) خواهید شد و جان به جان آفرین تسلیم خواهید کرد. با توجه به هزینه زیاد کفن و دفن خواهشمندیم روی دست پدر و مادر خرج نیندازید، ما همین جوری شما را دکتر قبول داریم!!

متولدین بهمن ماه : متولدین این ماه باید قبل از اینکه صبح زود از خواب بیدار شوند، توی رختخواب نرمش سنگین انجام داده، بعد 35 دقیقه خمیازه بکشند (کمتر از حد اعتیاد) و مجدداً بخوابند. این کار را تا شب قبل از امتحان به مدت شش ماه انجام دهید تا روز امتحان بدون استرس، به سئوالات پاسخ دهید. قبولی شما را آن هم با رتبه تک رقمی تضمین می کنیم.

متولدین اسفند ماه : عزیز دلم، اسفند، بدترین زمان ممکن برای به دنیا آمدن است، ـ آخه، عزیز من،ماه قحطی بود ـ چون امتحان کارشناسی ارشد در این ماه برگزار می شود. پسرهای متولد اسفند، احتمالاً به واسطه ضعف در ریاضی پس از چند ترم آب خنک خوردن در پژوهشکده ی ماهانی به همان مدرک لیسانس راضی می شوند و دختر خانمها اگر کمتر سریالهای بیمزه تلویزیون را نگاه کنند، قبولی ارشد جلوی پای آنهاست، اگر نمی بینند به چشم پزشک مراجعه کنند.

داستان دخترک

ـ مامان! یه سوال بپرسم؟

زن کتابچه سفید را بست. آن را روی میز گذاشت : بپرس عزیزم .

- مامان خدا زرده ؟!!

زن سر جلو برد: چطور؟!

- آخه امروز نسرین سر کلاس می گفت خدا زرده !

- خوب تو بهش چی گفتی؟

- خوب، من بهش گفتم خدا زرد نیست. سفیده !!!

مکثی کرد: مامان، خدا سفیده؟ مگه نه؟

زن، چشم بست و سعی کرد آنچه دخترش پرسیده بود در ذهن مجسم کند. اما، هجوم رنگ های مختلف به او اجازه نداد...

 چشم باز کرد و گفت: نمی دونم دخترم. تو چطور فهمیدی سفیده؟

دخترک چشم روی هم گذاشت. دستانش را در هم قلاب کرد و لبخند زنان گفت: آخه هر وقت تو سیاهی به خدا فکر می کنم، یه نقطه سفید پیدا میشه...

زن به چشمان بی فروغ  و نابینای دخترک نگاه کرد و دوباره چشم بر هم نهاد و بی اختیار قطره ای اشک از گوشه چشمانش ...

 

 

سخن روز :  مهم تر از آموختن اعداد به بچه ها این است که به آنها ارزشها را آموزش دهید...