فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

فـصــــــل تــــازه

یه فصل پاک، یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی ...

تو کیستی

 

 

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو کیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق سر گشته روی گردابم
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه
تو دوردست امیدی و پای من خسته است
چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
مدام پیش نگاهی مدام پیش نگاه
چه آرزوی محالی است زیست با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد